29 بهمن
روز پنجشنبه28 همن بعد از کار در شرکت من و بابا آمدیم خانه با هم رفتیم رفسنجان خانه محسن شهریاری همکار بابا شب هم آنجا خوابیدیم به خاطر اینکه دایی محسن صبح آش درست میکنه خیلی شلوغ بود صبح هم از خواب بیدار شدیم رفتیم بازار رفسنجان برای هر دوتا تون کفش خریدم و لباس خریدم بعد با هم رفتیم آش خوردیم واقعا برای اولین بار با چند نفر هم سن سالهای خودت بازی کردی به هر دوتاتون خوش گذشت